من در سال 2014 به این کشور سفر کردم و از انجام این سفر دو هدف داشتم:
اول بررسی اقامت در کشور برزیل و ارتباط آن با اروپا و سپس دیدن برخی از بازی های جام جهانی 2014.
بسیار هیجان زده بودم که میتوانم بازی های جام جهانی 2014 ایران را از نزدیک تماشا کنم.
تصمیم گرفتم تقریبا 18 روز در برزیل اقامت داشته باشم تا به بازی های جام جهانی نیز برسم...
سفرنامه برزیل دکتر علی باغانی، وکیل پایه یک دادگستری و مدرس دانشگاه
سفری به برزیل سرزمین قهوه
من در سال 2014 به این کشور سفر کردم و از انجام این سفر دو هدف داشتم:
اول بررسی اقامت در کشور برزیل و ارتباط آن با اروپا و سپس دیدن برخی از بازی های جام جهانی 2014.
بسیار هیجان زده بودم که میتوانم بازی های جام جهانی 2014 ایران را از نزدیک تماشا کنم. تصمیم گرفتم تقریبا 18 روز در برزیل اقامت داشته باشم تا به بازی های جام جهانی نیز برسم. از آنجایی که برای ویزای توریستی بهتر است قبل از انجام کار های مربوط به ویزا هتل را رزرو کرد اتاقی در هتل Miramar به مدت 5 روز رزرو کرده بودم چون قرار بود برای تماشای مسابقات جام جهانی به شهرهای دیگر برزیل سفر کنم و تنها برای انجام امور مهاجرتی در ریو بودم.
آغاز سفر
کم کم آماده سفر شدم و چمدان خود را بستم. پرواز من در 18 خرداد ساعت 5:30 دقیقه صبح حرکت می کرد پس خودم را به فرودگاه رساندم و سوار هواپیما شدم. این پرواز برای برزیل یک توقف در فرانکفورت آلمان به مدت 5 ساعت داشت که برای من بسیار خسته کننده بود چون نزدیک 5 ساعت را باید در فرودگاه سپری میکردم.
حوالی ساعت 11 یعنی تقریبا 5 ساعت بعد به فرانکفورت رسیدم و تصمیم گرفتم که در فرودگاه یک فنجان قهوه بنوشم و کمی در فروشگاه های آن اطراف قدم بزنم. تقریبا ساعت 3:30 عصر بود که شماره پروازم را شنیدم و خودم را برای پرواز به سمت ریو آماده کردم. پرواز از فرانکفورت تا ریو حدود 13 ساعت طول کشید. سعی داشتم در طول پرواز کمی بخوابم تا وقتی که به برزیل رسیدم اختلاف زمانی زیاد برایم آزار دهنده نباشد اما از آنجایی که خوابیدن در هواپیما همیشه برایم مشکل بوده، در طول این 13 ساعت پرواز من تنها 2 ساعت توانستم استراحت کنم.
ورود به شهر ریو
هتل Miramar با فرودگاه ریو حدود نیم ساعت فاصله داشت و به محض رسیدن به ریو از تاکسی های فرودگاه استفاده کردم و به هتل رفتم تا بتوانم کمی استراحت کنم. ساعت 5 صبح بود که به هتل رسیدم و به خواب رفتم. تا ساعت 2 همان روز خواب بودم و سپس بیدار شدم تا ناهار بخورم و گشتی در شهر بزنم. با اینکه هنوز خسته بودم نمیخواستم بخوابم چون ممکن بود نتوانم بدنم را با ساعت برزیل هماهنگ کنم و میخواستم که خواب را حتما برای شب بگذارم. بعد از صرف ناهار در هتل به سمت مجسمه مسیح نجات دهنده (Christ Redeemer) به راه افتادم.
مجسمه مسیح نجات دهنده (Christ Redeemer Statue)
این مجسمه بالای کوهی به اسم کورکووادو قرار داشت که هم میشد پیاده و هم با قطار و هم با ماشین به بالای این کوه رفت. از آنجایی که خسته بودم ماشین را برای بالارفتن از کوه و رسیدن به مجسمه انتخاب کردم. منظره شهر ریو از بالای این کوه بی نظیر بود و تابش خورشید زیبایی این منظره را چند برابر میکرد. این مجسمه از بزرگترین مجسمه هایی بود که میدیدم. و تمام مدت ذهنم درگیر این قضیه بود که مردم آن زمان با تکنولوژی های موجود چگونه قادر به ساختن همچین مجسمه عظیم الجثه ای بودند آن هم در این ارتفاع. با کمی پرس و جو متوجه شدم این مجسمه در سال 1922 حدود 90 سال پیش ساخته شده اما باز هم برایم تعجب آور بود.
گشتی در شهر ریو
اطراف ساعت 6 از کوه با کمک همان ماشین ها به پایین آمدم. پس از پایین آمدن از این مجسمه تصمیم گرفتم به مرکز شهر بروم و کمی بگردم و چیزی بخورم. بنابراین دوباره یک تاکسی به خیابان لاپا (Lapa) گرفتم. اولین بازی جام جهانی بین برزیل و کرواسی بود که مردم نیز شور و شوق زیادی برای این بازی داشتند. این خیابان می توان گفت شلوغ ترین مکان ریو در شب بود. از پذیرش هتل اسم چند رستوران را برای صرف شام پرسیده بودم و چندتا از پیشنهاد هایش در این خیابان قرار داشتند و من تصمیم داشتم که یک غذای محلی برزیلی را امتحان کنم برای همین به رستوران لیلیا (Lilia Restaurant) رفتم. به پیشنهاد خود رستوران آکاراجه و و پیکانا سفارش دادم.
پیکانا گوشت کبابی بسیار خوشمزه ای بود که با ادویه پخته شده بود و طعم بی نظیری داشت. آکاراجه نیز از تند ترین غذا هایی بود که امتحان میکردم و غذایی گیاهی بود که به عنوان پیش غذا محسوب می شد و نه غذای کامل.
پس از بیرون آمدن از رستوران به سمت هتل حرکت کردم تا کمی استراحت کنم تا روز بعد به دنبال کار های مهاجرتی و قرار های کاری ام بروم. دو روز آینده به سفر های کاری گذشت. پس از انجام تمام قرار های کاری تصمیم گرفتم که به سائوپائولو برای افتتاحیه جام جهانی بروم.
سائوپائولو
22 خرداد به سائوپائولو رفتم که شهر پر از حال و هوای جام جهانی بود. همه مردم از تمام جهان جمع شده بودند تا تیم کشورشان را تشویق کنند. روز بعد افتتاحیه بود و همه هیجان زده بودند و اولین بازی بین برزیل و کرواسی بود که برزیل در این بازی 3 گل زد. بعد از این بازی به هتل برگشتم تا روز های بعد در شهر کمی گشت بزنم چون تصمیم نداشتم بازی های دیگر را تماشا کنم و تماشای آنها در اتاق هتل و یا در کافه ها و رستوران ها کفایت میکرد و بازی ایران با نیجریه 3 روز دیگر بود در شهر کوریتیبا پس این سه روز را تصمیم داشتم که در سائوپائولو گشتی بزنم.
پارک ایبیراپوئرا (Ibirapuera Park)
اسم هتل محل اقامتم در سائوپائولو پراگمون (Pragmon) بود و به برخی از مکان های دیدنی سائوپائولو نزدیک بود. تصمیم گرفتم که به دیدن پارک معروف این شهر یعنی پارک ایبیراپوئرا (Ibirapuera Park) بروم. این پارک بسیار بزرگ بود و فضای سبز بی نظیری داشت و دریاچه وسط این پارک زیبایی این پارک رو چند برابر کرده بود تصمیم گرفتم زمانی در این پارک بمانم و با مردم هم صحبت شوم. چون این کشور میزبان جام جهانی بود و گردشگران زیادی برای این مسابقات به برزیل سفر کرده بودند بیشترین چیزی که مردم راجبش صحبت می کردند این مسابقات بود.
پس از گشت زدن در این پارک به سمت کلیسای سائوپائولو ((São Paulo Cathedral رفتم. معماری این کلیسا بی نظیر بود و چون هوا کم کم داشت تاریک میشد نور های اطراف کلیسا منظره ی زیبایی را درست کرده بود و به کلیسا شکوه بیشتری می بخشید.
موزه فوتبال سائوپائولو
روز بعد تصمیم داشتم تا به موزه فوتبال این شهر بروم. موزه فوتبال تنها راجب تاریخچه فوتبال و فوتبالیست های بزرگ نبود بلکه وسایل مختلفی برای امتحان کردن و سرگرمی که به فوتبال مربوط میشد را داشت. این موزه نشان میدهد که مردم این کشور چقدر فوتبال را دوست دارند و فوتبال بخشی از فرهنگ این مردم محسوب میشود.
پس از بازدید کردن از این موزه به سمت خیابان پائولیستا رفتم تا ناهار را در مرکز شهر بخورم. این خیابان جز شلوغ ترین مکان های سائو پائولو بود. پس از صرف ناهار به سمت پارک تریانون (Trianon) رفتم تا بعد از ظهر را در آنجا سپری کنم و به هتل بازگردم تا برای بازی ایران و نیجریه آماده شوم. کم کم وسایلم را جمع کردم و روز بعد به سمت موریتیبا رفتم تا شاهد بازی ایران باشم.
گشتی در شهر سائوپائولو
بسیار هیجان و استرس داشتم. هیجان از اینکه خوشحال بودم که می توانم این بازی را از نزدیک مشاهده کنم و استرس بازی را داشتم چون که نیجریه حریف سختی برای ایران بود. به ورزشگاه بایکسادا (Arena da Baixada) برای تماشای بازی رفتم. بازی بسیار هیجان انگیزی بود و این بازی ایران بدون هیچ گلی تمام شد.
هم ناراحت بودم چون ایران موقعیت های مناسبی را خراب کرده بود و هم خوشحال از اینکه ایران نباخته بود به هتل بازگشتم و کمی استراحت کردم تا روز بعد شهر را کمی بگردم تا بازی بعدی ایران که در شهر بلوهوریزنته برگزار می شد 5 روز فرصت داشتم.
بلوهوریزونته (Belo Horizonte)
در زمان اقامتم در این شهر از پارک های زیبایش دیدن کردم و به موزه اسکار نیمییر (Oscar Niemeyer) رفتم که معماری عجیب اما باشکوهی داشت.
این شهر به اندازه سائوپائولو و یا ریودوژانیرو بزرگ نبود به همین دلیل بیشتر زمانم در این شهر را در رستوران های مختلف و امتحان کردن غذاهای برزیلی به همراه دوستانم که در این سفر پیدا کرده بودم سپری کردم. روز آخر به هتل بازگشتم تا وسایلم را جمع کنم تا برای شهر بعدی که بلوهوریزونته (Belo Horizonte) بود آماده شوم.
روز بازی به این شهر رسیدم. بازی سختی در مقابل آرژانتین پیش رو بود و بیشتر از بازی قبلی هیجان داشتم. اما متاسفانه ایران این بازی رو در مقابل آرژانتین باخت و همه طرفدارها ناراحت از استادیوم بیرون آمدیم اما ایران بازی بی نظیری را مقابل آرژانتین از خود نشان داد و این باعث افتخار بود. تا بازی بعدی 4 روز دیگر مانده بود و اگر ایران بازی بعدی را میبرد شانس اینکه به مرحله بعدی برود را داشت پس تصمیم گرفتم دیدنی های این شهر را نیز ببینم و بعد به شهر بعدی که سالوادور بود سفر کنم.
تپه مانگابه یاس (Mirante Mangebeira)
به سمت تپه مانگابه یاس (Mirante Mangabeira) رفتم که منظره زیبای این شهر را به نمایش می گذاشت. تماشای شهر از تپه های بلند زیبایی های هر شهر را به صورت کلی مشخص میکند و وقتی داخل شهر هستید از دیدن این زیبایی محروم هستید. پس از پایین آمدن از تپه ها به سمت میدان آزادی (Praca da Liberdade) این شهر رفتم. این شهر برخلاف تصورم بزرگتر از چیزی بود که تصور میکردم و مکان های مختلفی از آن از جمله کلیسای جامع سن هورا ((Senhora Boa Viagem را دیدم.
سالوادور
بازی آخر ایران و بوسنی بود و در راه شهر سالوادور بودم و بسیار مضطرب بودم و امیدوار بودم که ایران این بازی آخر را ببرد
بعد از این بازی 2 روز فرصت داشتم تا شهر را تا جایی که میتوانم ببینم پس از آن باید به ایران باز میگشتم. این بازی در ورزشگاه فونته نووا برگزار می شد.
در انتهای این بازی همه ناراحت از استادیوم خارج شدیم چون ایران این بازی را به بوسنی باخت و نتوانستیم به مرحله بعدی مسابقات جام جهانی راه پیدا کنیم. از جاذبه های دیدنی این شهر از آسانسور Art deco, کلیسای سائو فرانسیسکو (Sao Francisco) که پوشیده شده از طلا بود و یکی از زیباترین کلیساهای موجود در برزیل بود و سواحل زیبای این شهر بندری دیدن کردم. و غذا های خوشمزه این شهر را امتحان کردم
خلاصه که
مردم برزیل بسیار مهربان و مهمان نواز بودند با گردشگران و معمولا به زبان پرتغالی صحبت می کنند و کمتر انگلیسی میدانند.
نکته جالب راجب این کشور این است که بیشتر مردم در شهر های کوچک از دوچرخه استفاده میکنند برای رفت و آمد های کوتاه
دوست داشتم تا مناظر سرسبز اطراف مجسمه مسیح نجات دهنده در ریو را نیز مشاهده کنم اما زمان کافی برای ادامه سفر نداشتم و باید به ایران باز میگشتم.